محل تبلیغات شما
سلام وبلاگ

اومدم بگم انگار داره یهچیزایی عوض میشه

انگار داره یه اتفاقیی میفته

از ته قلبمارزو دارم وقتی پسا های بعدیمو میزارم از بهبود ماجرا حرف بزنم

یه روزنه هایی داره برام رو به روشنی رو به امید باز میشسه که خودمم نمیدونم چطور میشه بهشون نگا کرد چطور ازبشون به برداشت برسم ولی خب دیگه همین که تنها ترین ادم روی زمین نیستم حس بهتری رو درم ایجاد میکنه

میدونی چیه وقتی به حس خوبی که به بابام و سعید دارم فک میکنم تک تک سلولبای بدنم لبخند میزنه

وقتی به بابام فک میکنم و اینکه چقدر دوسش داارم دلم قنج میره

واقعا اگه یه روز بابام  رو نداشتم باید چیکار میکردم

حالا دیگه واقعا بابام ینی دنیام

وبلاگ برام دعا کن

وزهای خیلی سختی پیش رو دارم

یا حق

 

حرف صدو بیست و یکم....دیروز

حرف صدو بیستم....چیشد دلت خواست؟منم دلم خواست...

حرف صد و هجدهم...من هستم یک ترسو

رو ,بابام ,چطور ,تک ,فک ,حس ,به بابام ,رو به ,فک میکنم ,بابام فک ,میزنهوقتی به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها